طوفان عشق

ساخت وبلاگ

طوفان عشق

سینه در چنگال آتش از تب سوزان عشق

زار و نالان همچو طفل اندر غم هجران عشق

خسته از جور زمان ، بی خانمان و در به در

در میان دشت غم سر گشته و حیران عشق

وندراین پیکار خونین بی کمند و بی سنان

سد راهش گشته آن  دیو و دَدِ هفت خان عشق

دل اسیر زلف یار است و به حکمش سر به دار

می ستیزد تا به دست آرد یَلِ سلطان عشق

در مقام عاشقی از بس کشیدش درد و رنج

دل پر از دریای خون شد پر نشد پیمان عشق

عاشقی دیوانگی دارد غم و هجران و درد

یوسفی دارد زلیخایی بر این زندان عشق

گر تو هم عاشق شدی این قصّه ی شیرین بخوان

بیستون ها کنده شد از غیرت مردان عشق

آنکه از شوق هوس افتاده در چنگال عشق

شد اسیر دشت و صحرا در پس طوفان عشق

شهد و شیرین چون عسل شد ابتدای عاشقی

وه چرا در کام من چون زهر شد پایان عشق

من ندانم رسم و راه عاشقی زاهد بگفت

عاشقان در شوق وصل افتاده در بحران عشق

زعفر نظرزاده (زاهد)

بیست و یکم بهمن ماه سال یکهزار و سیصد و نود و دو

طوفان عشق...
ما را در سایت طوفان عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zafar-zahed بازدید : 321 تاريخ : شنبه 20 بهمن 1397 ساعت: 19:56